حسرت دیدن دلدار مراآخر کشت..
بنویسید کسی گریه برایم نکند..
چون که خوردم زهمه خنجرآلوده زپشت..
بنویسید کسی گل نگذارد اینجا..
جزگلم هیچ گلی بوی ندارد اینجا.
از عشق بیذارم
چگونه می توانم برای خودم زنی لایق پیدا کنم؟
مادر پاسخ داد:
نگران پیدا کردن زن لایق نباش ؛
روی مردی لایق شدن تمرکز کن ....
مگه عشق چیه که انقد دنبال چیزه عجیبی هستیم
مگه قراره چه اتفاقی بیفته
عشق همینه
من نگاه میکنم
تو لبخند
و من دل میدم وتو دل میگیری
ببین این اسمش دله ! اگه قرار بود بفهمه فاصله یعنی چی
اگه قرار بود بفهمه که نمیشه ، میشد مغز ، دل دیگه ، نمیفهمه !
خیره شدن به سنگ فرشی
که قدمهای تو را زیارت کرده …
محمد مهدور
.
.
.
دلتنگم و این درد کمی نیست،
که پشت هیچ خط تلفنی
صدای تو نیست . . .
دلتنگم و این درد کمی نیست
که رو برمیگردانم و
جای تو خالیست . . .
♥روزهای رفته ی سال را ورق میزنم .......
چه خاطراتی که زنده نمیشوند....... جچه روزهاکه دلم میخواست تا ابد تمام نشوند وچه روزهاکه هر ثانیه اش یک سال زمان میبرد....... چه فکرها که آرامم کرد و چه فکرها که روحم را ذره ذره فرسود....... چه لبخندهاکه بی اختیار برلبانم نقش بست و چه اشک هاکه بی اراده از چشمانم سرازیر شد...... چه آدم هاکه دلم راگرم کردند و چه آدم ها که دلم را شکستند...... چه چیزهاکه فکرش را هم نمیکردم وشد و چه چیزهاکه فکرم را پرکردو نشد....... چه آدم هاکه شناختم و چه آدم هاکه فهمیدم هیچگاه نمیشناختمشان.......وچه....... و سهم یک سال دیگر هم یادش بخیر میشود....... کاش ارمغان روزهایی که گذشت آرامشی باشد از جنس عشق و یکدلی...... آرامشی که هیچگاه تمام نشود......♥★
از گفتن : آه آه هایت پیداست
از این همه اشتباه هایت پیداست
عاشق شده ای، بگو که عاشق شده ام
مخفی نکن، از نگاه هایت پیداست ..،!
قرعه کشی تمام شد…
تو به اسم دیگری درآمدی…
تقدیر جای خود…
اما لااقل اسم مرا هم در کیسه ات می انداختی!
::
::
بهار تمام شد و میوه ها
رسیده اند
پَس تو کی می رسی
بی انصاف !
::
::
فکــر می کــردم
در قلب تــ ـــ ـــو
محکومم به حبــس ابد !
به یکبــاره جــا خــوردم…
وقـــتی
زندان بان برســـرم فریاد زد:
هــی..
تــو
آزادی!
.
و صـــدای گامهای غریبه ای که به سلـول من می آمـــد
وقتی بهت خیانت میکنن تنهایی از همه چی بهتره . . . تا در روزهای تنهایی و دلتنگی به آن تکیه کنم . . . به پندار تو: جهانم زیباست، جامه ام دیباست، دیده ام بیناست، زبانم گویاست، قفسم هم طلاس، به این ارزد که دلم تنهاست ؟ ::
::
::
دیواری ساخته ام از جنس غرور با بافته ای از باورهایم
::
::
::
تاکنون دوستی را پیدا نکرده ام که به اندازه “تنهایی ” شایسته رفاقت باشد…
آرزوی خیلــــــــی ها بودم ! اما :: خـــدایــا … ! :: اهـل پـنـهـان کـاری نـیـسـتـــم ..! :: گـوش کـن درد و دل آدم هــارو ، امــا با هــر کـس دردو دل نکـن،
اسیر قدرنشناسی یک نفر شدم … !!!
::
وقـت داشـتی تقـدیـر مـا رو درسـت کـن .. !!!
قسـمت آسفـالتـش درسـت افتـاده رو دهـن مــا …
::
اعـتـراف مـی کـنـــم : ..
زمــــانـــی دل یـکـی را ســوزانــده ام !!
حــالا ..
یـــکـــــی..
یـــــکــــــی ..
یـــــــــکــــــی ..
دلـــم را مــی ســوزانـنـد !!
::
گـاهـی آدم هـا درکِـشو ندارند و این به ضـررِ خـودتـه !!!!
خدایا !!
راهي نميبينم ! آينده پنهان است ... اما مهم نيست ! همين كافيست كه تو راه را مي بيني و من تو را ...
دلم خوش بود که یارم با وفا بود کمی از زندگیش ازان مابود ولی افسوس که فکر ماغلط بود که زنگ تفریحش احساس مابود
تو اگر در تپش ابر خدا را دیدی، همتی کن و بگو ماهی ها، حوضشان بی آب است.
جالب است ثبت احوال همه چیز را در شناسنامه ام نوشته است به جز احوالم
برای روزهایِ تنهایی دلم نمی توانم چراغی بیاورم ... نمی توانم ترانه ای بگویم و حتی نمی توانم آینه ای باشم ... سپیده می زند از مشرقِ تنهایی دلم و کسی انگار بالایِ بلندی هایِ احساسِ من ، ایستاده است به آوازی تلخ و تمامِ روزهایِ گریه آلودم را می شمرد ... من اینجا و به غربتِ کلامِ شعرهایم به نهایتِ عجزِ حرف ها و التماسِ نا تمامِ ثانیه هایم ، پناه می برم ... خودم بهتر می دانم شعرهایم تمامی ندارند . و گریه های نا نوشته ام ، رویِ باران را سپید کرده است ... من ! اینجا
غروب را در انتظارم
ما نسل بوسه های خیابانی هستیم نسل خوابیدن با اس ام اس نسل درد و دل با غریبه های مجازی نسل غیرت رو خواهر و روشنفکری با دختر همسایه نسل لایک و پوک از روی قرص نسل کادو های یواشکی نسل خونه خالی و دعوت به شام نسل صف و دعوا نسل هل دادن تو مترو
گاهی حرف هایم را
برای نان ریزه های حیاطمان میزنم؛
شاید...
گنجشک ها هضمشان کنند.
فراموش کردنت کار آسانی است؛
کافی است دراز بکشم
چشمهایم را ببندم
و نفس نکشم.
هنوز فکر میکنی با توست زنی که با خودش حرف میزند و از خواب های بلند پنجره ها مپرد... هنوز شب ها لباس خوابی را بغل میکنی که خالی ست وکابوس های زنی را تکان میدهی که تمام کودکی اش را جویده ست وحالا شبانه مغزش را در کاسه ای بالای سرش می گزارد وشلیته ای میپوشد و میرقصد..... زنی که سوگند میخورد هرگز.... دست های من به چیدن هیچ سیبی نرسیده اند و هیچ درختی سیب نداده است... سوگند میخورد هیچ جنگلی درخت ندارد و هیچ سرزمینی جنگل... وتنها پاهای زنی خوابگرد مرا دنبال تو میکشاند...... گاهی دلش برای تو میسوزد... میبینی؟؟؟ زمین گردتر از ان است که هربار پشت سر میگزاری ام پیش رویت نباشم... وهرگاه درها را بهم میکوبی برایت چای نریزم...
... چه حس غریبی ست وقتی تمام چشم ها به تو خیره می شوند و تو حتی یک نگاه هم نمی توانی نثار آنها کنی. چه حس غریبی ست که تو به همه لبخند می زنی و دیگران فقط به تو خیره می شوند. چه حس غریبی ست که تو با همه مهربانی و همه با تو نا مهربان. و چه حس غریبی ست که تو تنهاترینی...
چه وحشتناک است ! اندیشیدن به خیابانی که در انتهایِ آن ، تو در انتظارِ من ننشسته ای ... دیگر چشم هایم را خسته نمی کنم ، انتظارِ آن که بیایی از پشتِ افق ها ؛ فایده ندارد ... باید سر بر گردانم ! در بی نهایتِ آن طرف ، همه به انتظارِ من نشسته اند ... مقاومت بیهوده است تو نمی آیی ! "فریماه "
درد یعنی من . . .
درد یعنی من بی تو . . .
درد یعنی بغضای خفه شده ........
درد یعنی خاطرات شیرین . . .
درد یعنی هضم نکردن حرفای روز جدایی . . .
درد یعنی وفاداری من . . .
درد یعنی هرزگی تو. . .
درد یعنی سیگار روشن پوک نزده . . .
درد یعنی قفل روی یه آهنگ. . .
کمر درد ، بی عصابی وبدعنقی که درد نیست
درد یعنی تنهایی . . .
می کشم، دود می گریزد، دود بیرون می آید، دود از سرم بیرون می آید. سرم می گذارد که دود بگریزد. می گذارم که دود از فرازِ سرم بگریزد، گرمای تنم دود می شود، دود برفرازِ سرم به آسمان می رود. سیگار می کشم. دود می کنم در هوا. سرم سوراخ است، دودی که به هوا بلند می شود از سرم خارج می شود، نمی توانم بازش گردانم، رهایش می کنم، می گذارم بگریزد، بگریز و به آسمان برو، می گذارم که اینطور شود، تمام قدرت من در این است، این گرمای من است، زنده بودنم، دود به آسمان می رود، دست از کشیدن برنمی دارم، مثل یک ....
بعضی ها گریه نمی کنند
اما از چشم هایشان معلوم است
که اشکی به بزرگی یک سکوت
گـــــوشه ی چشمشان به کمیـــــن نشسته........
تو را مثل قانون..
کسی رعایت نمیکند!
چرا غمگینی دلم؟! تو را برای شکستن سرشته اند..!!!
گفته بودی :
یا تو یا هیچکس!!!!
ولی من ساده انگار فراموش کرده بودم
که این روزها هیچکس هم برای خودش کسیست
…کسی حتی مهم تر از من ........
خداوندا
خسته ام از فصل سرد گناه و دلتنگ روزهای پاکم
بارانی بفرست
چتر گناه را دور انداخته ام
نگاهم را همراه بالهای کبوتری می کنم
که آرام به سمت گنبد طلایی تو اوج می گیرد...
دلم همراه او اوج می گیرد و روحم آرام...
امام مهربانی ها!
آرامش را همچون دانه های برف
آرام و بیصدا
به سرزمین قلب کسانیکه برایم عزیزند
بباران
از گنه دم به دمم آتش طوفنده شدم
هم شدم از تؤبه خجل، هم ز تو شرمنده شدم
صاحب من! خالق من! داور من! یاور من!
حیف تو را داشتم و غیر تو را بنده شدم
آی غریبه
روی برگردان از من
خیره نشو بر چشمانم
بیگانه ای دیگر
عاشقانه ای نمی نوازد قلبم
هر آنچه احساس بوده
دفن کرده ام زیر خروارها درد
بـــــ*اران
دوســــــت دارم با يكـــي بشـــينم صحــــــبت كـــنم بـــعـــدش نـــگـــم : كـــاش بـــهـــش نمـــيگفتـــم.
.
تنهایی را باید با خط بریل نوشت
شنیدنش کافی نیست باید لمسش کرد!...♥
با یاد تو این ستاره ها رنگی بود / این دفتر خاطرات من سنگی بود
از درس کلاس عاشقی سهمم باز / یک زنگ فقط دوری و دلتنگی بود . .
تا دیروز ، هرچه می نوشتم عاشقانه بود
از امروز ، هرچه بنویسم صادقانه است
عاشقانه دوستت دارم . . .
کاش نامت را با خط بریل مینوشتند
صدا کردنت کافی نیست ، شکوه اسم تو را باید لمس کرد !
گاهی “دوست داشتن” پنهان بماند قشنگ تر است
دوست داشتن را باید کشف کرد ؛
درک کرد ، و از آن لذت برد …